پنجشنبه ۲۰ ارديبهشت ۱۴۰۳
جستجو
آخرین اخبار استان بوشهر
مطالب بیشتر
کد خبر: ۱۱۷۹۴۹
دوشنبه ۲۷ تير ۱۴۰۱ - ۱۱:۲۶

فکرشهر ـ عبدالخالق عبدالهی: امروز صبح دوستی که ساکن یکی از شهرهای اطراف است با پدرش آمدند دفتر. معلوم شد پدرش چند وقت قبل زمین خورده و پایش شکسته، حالا برای فیزیوتراپی به برازجان می آیند.امروز کارشان زودتر تمام شده و آمده بودند سری به من بزنند. 
کنار پیرمرد نشستم و ازش پرسیدم: «عمو، مگه شهر خودتون فیزیوتراپی نیست که توی این گرما میای برازجان؟»

یرمرد دستی به ریش سفیدش که مصداق کامل محاسن بود کشید و جواب داد: «بِله هِسی، اما کارشون نخوبه». 

پرسیدم: «از کجا فهمیدی کارشون نخوبه؟» 

گفت: «یارو فقط صد و سی هزار تومن ازم پول گرفت». 

گفتم: «خب این که خوبه، کم گرفته»! 

در حالی که فنجان قهوه اش را سر می کشید جواب داد: «کم هِسی اما خوب نیست». بعد لبخند محوی  بر لب نشاند  و گفت: «میگن یه روز گربه ای کمین کرده بود که یه موش رو بخوره اما موش توی سوراخ بود و دست گربه بهش نمی رسید. گربه که خیلی گرسنه بود به موش گفت: اگه از این سوراخ در بیای و بری تو اون سوراخ صد تومان بهت میدم. موش فکری  کرد و جواب داد: راه به این نزدیکی، کرایه به این سنگینی، حتما یه جای کار میلنگه». 

پیرمرد ادامه داد: «تو شهر خودمون یارو کلی مشت و مالم می کرد و چند تا دستگاه رو پاهام می ذاشت همش صد و سی تومان ازم می گرفت، مونم با خوم فکر کردم راه ای دوری، کرایه ای سبکی، حتما یه جای کار میلنگه، به نظرم می خواست ری پر و پای مو دکتری یاد بگیره. منم جونم برداشتم اومدم برازجون، اینجا پول بیشتری میدم اما نتیجه می گیرم و خوب میشم». 

بعد اضافه کرد: «به کول کدیمیا: الان ای گشنمه نه خستمه». 

پیرمرد بلند شد، عصایش را به دست گرفت و با کمک پسرش لنگ لنگان رفتند سمت ماشین و من به این فکر می کردم که: «واقعا هیچ ارزانی بی عیب نیست و هیچ گرانی بی علت نیست»!

نظرات بینندگان
محمودی راد
|
-
|
سه‌شنبه ۲۸ تير ۱۴۰۱ - ۱۱:۰۵
درود..مثل همیشه عالی
ارسال نظر
آخرین اخبار
مطالب بیشتر